- رنه هاکردن
رنده کردن
معنی رنه هاکردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بانگ زدن، فریاد زدن
پدیدار شدن زخم، نمایان شدن کوفتگی بدن
سوهان کردن، تیز کردن
پارو کردن خرمن
بچه زاییدن، کرایه کردن
پیله کردن، سماجت کردن
وجب زدن
از خود راندن و دور کردن
خرد کردن پول
شکافتن، باز کردن، جدا کردن
ردیف کردن، سر و سامان دادن، رضایت کسی را جلب کردن
رد کردن، دور کردن
جوانه زدن درخت، غیبت کردن، زیرقول زدن
مرتب کردن، جور کردن
ریز کردن، خورد کردن، شکستن
بلند کردن، سرپا کردن
آیین نو گذاشتن، رواج دادن، بدعت گذاشتن
رشته رشته کردن
جنگیدن
جفت کردن درب، کلون درب را بستن
ماست بندی کردن
پیله کردن، سماجت کردن، بهانه جویی کردن
گله ای را از جایی به جایی دیگر انتقال دادن، محدوده ای مشخص
توافق صاحبان گله مشترک بر سر تقسیم دامها بر مبنای غث و ثمین
سفت کردن، کشیدن
تنومند شدن، بوته بستن، تکثیر بوته ای مانند: سیر
به رشته نخ کشیدن
دانه دانه کردن، چکه کردن، چکیدن
اماله کردن سپوختن
انبار کردن
ازدیاد، افزایش بارآوری زراعت
آزاد ساختن، یله کردن
مطیع کردن، رام کردن
فزونی یافتن، اضافه شدن، برآمدن برنج در حال پخت، ری آمدن